Hhv

محبوب خودپسند (خودشیفته) او خود را فرد بسیار مهمی می داند و غالباً در مورد توانایی ها و موقعیت های خود غلو می کند. ذهن او همواره مشغول خیالپردازی درباره موفقیت، قدرت، زیبایی و عشق است. او خود را فرد Hhv...ادامه مطلب

چگونه می توانید خودتان را بدبخت کنید! اگر کسی می خواهد زندگی را برای خود تلخ کند، کافی است یاد بگیرد خودش را با دیگران مقایسه کند. برای این کار ابتدا عکس تمام قد از مرد یا زنی را که نمونه زیبایی فیزی Hhv...ادامه مطلب

جلسه دوم است. روبروی من با همان متانتی که در طول هفته گذشته تصویر کرده ام نشسته است. مانتوی رسمی سرمه ای، شلوار سرمه ای که خط اتویش با ترکیب چشم نوازی تا روی زانو کشیده شده و پای راست که روی پای چپی که با صلابت روی زمین تکیه داده، جا خوش کرده و کفش های جیر با پاشنه هایی که دو سه سانتی به قد بلندش اف Hhv...ادامه مطلب

Hhv...

Hhv...

Hhv...

Hi g

Hhv...

شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروع شما چقدر به شروع هر چیز توجه می کنید؟ گاهی اوقات شروع هر چیزی، روند و سیر آن موضوع را مشخص می کند. اجازه دهید چند مثال بیاورم، مثلاً شروع هر کتابی، می تواند شما را مجذوب یا دلزده کند. ، کتاب بی نظیر را اینگونه آغاز می کند: . شما دقیقاً با همین شروع چند کلمه ای می توانید حدس بزنید که با چه شخصیتی روبرو هستید؛ آدمی بی تفاوت و پوچ. هم از آن دسته نویسنده هایی است که خوب شروع می کند. وی کتاب را اینگونه آغاز می کند: و تکلیف ما را با کل داستان گروه درمانی مشخص می کند. وی همچنین کتاب را چنین آغاز می کند: ، احتمالاً متوجه شده اید که قرار است درباره چه موضوعی بحث شود، بله؛ درباره مرگ. من شروع کتاب نوشته را هم دوست دارم: ، داستان یک آدم تنها، و یک کار عجیب و بیهوده. خاطرم هست که سالها پیش، وقتی در جلسه های هفتگی انجمن ادبی شرکت می کردم، لیدر گروه همیشه اینگونه آغاز می کرد: . حالا منظورش را خوب متوجه می شوم، قرار نبود ما شاملو یا داستایوسکی شویم، قرار بود در حد و اندازه خودمان باشیم. شروع بعضی فیلم ها هم تو را جذب می کند. فیلم دوست داشتنی ، با Hhv...ادامه مطلب

Hhv...

جلسه دوم است. روبروی من با همان متانتی که در طول هفته گذشته تصویر کرده ام نشسته است. مانتوی رسمی سرمه ای، شلوار سرمه ای که خط اتویش با ترکیب چشم نوازی تا روی زانو کشیده شده و پای راست که روی پای چپی که با صلابت روی زمین تکیه داده، جا خوش کرده و کفش های جیر با پاشنه هایی که دو سه سانتی به قد بلندش افزوده و کیفی که تا جای ممکن چارگوش است و از آن انحناها و رنگ های چشم نواز خبری نیست و مقنعه سرمه ای که به شکل مرتبی روی سرش بسته شده. روی صورتش هیچگونه آرایشی ندارد و خبری از لوندی ها و حرف های کش دار زنانه نیست. تبسم گرمی دارد و منتظر است که من شروع کنم. سکوت می کنم. منتظر می مانم تا چیزی بگوید، این عادت همیشگی ام است، هیچ وقت در جلسات درمان شروع کننده نیستم، و منتظر می مانم تا درمانجو شروع کند. کمی خودش را جابجا می کند و قرص و محکم و شمرده شمرده شروع می کند: -هفته پیش خیلی به حرفای شما فکر کردم، و هفته ی خوبی رو سپری کردم. از اینکه تونستم اینجا حرفایی رو بزنم که تابحال فقط تو دل خودم نگه داشته بودم و به هیچ کس نگفته بودم، احساس خوبی دارم. از ارتباط قبلی اش می گوید و اینکه حالا پس از چند سا Hhv...ادامه مطلب